چهار ماهگیت مبارک
چهار ماهگیت مبارک پسر گلم دیگه کم کم داری بزرگ میشی عزیزم اینقد شیرین کاریاتون زیاد شده که نگو دلم می خواد یه گاز محکم ازت بگیرم 5اسفند دقیقا روز ماهگرد شما عروسی یکی از بستگان بود شما هم چشمهارو به خودتون خیره کرده بودین وقتی وارد سالن شدیم چند نفر دستاشونو بریدن خخخخخخخخخخخخخخخخ اخه یوسف منی دیگه فردای اون روز هم بابابایی مرد ومردونه رفتی واکسن زدی مامان چون دل دیدن گریهشما رو نداشت نیومد اصلا خدارو شکر نه تب کردی نه گریه کردی خیلی پسر خوبی بودی عسلم مهرسام جونم خیلی به تلوزیون علاقه نشون میدی به قدری که اصلا پلک نمیزنی توی کریر لم میدی وتلوزیون تماشامی کنی مامانم می تونه به تمام کاراش برسه جدیدا ذوق که میکنی یه جیغ کوچولو می کشی که منو پیمان عاشق این کارتونیم وقتی جیغ میکشی منو بابا سریع میایم پیشتو یه گاز کوچولو ازت میگیریم به تشک بازی هم یه کوچولو علاقه نشون میدی حالا بریم سراغ عکس ها
اقا مهرسام وقتی قطره می خوره منتظر بقیه اشه
اینم از کادوی ولنتاین مامان منم به بابایی شمارو هدیه دادم خخخخخ